معجزه عشق
عشق زیباست
ادبیات عشق :
تو را که دارم دنیا مال من است
تو با مني هر جا برم مهر تو بند جونمه عشقت نميره از سرم تو پوست و استخونمه يه دم اگه نبينمت يه دنيا دلتنگت ميشم نگاه دريايي تو آبيه روي آتيش واست دلم... واست تنم... واست تمام زندگيم.. از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگيم نم نم بارون چشام گواه عشق پاكمه هم نفس قسمت من دوستت دارم يه عالمه...
خسته از هر کسی و هر چیزم
دل من يه قفله اما دست تو مثل كليده مي خوام از تو بنويسم كاغذام همش سفيده يه سؤال عاشقونه بگه هر كسي مي دونه اونكه دادم دل و دستش چرا دل به من نمي ده چه قدر دعا كنم من خدارو صدا كنم من دست من به آسمونه نيمه شب دمه سپيده گفتم از عشق تو مي خوام سر بذارم به بيابون گفت تو عاقل تر از ايني اين كارا از تو بعيده التماس كردم كه يك شب لااقل بيا تو خوابم گفت كه هذيون و تموم كن انگاري تبت شديده گفتم آرزو دارم تو مال من بشي يه روزي گفت تو اين دنياي بي رحم كي به آرزوش رسيده؟ اوني رو كه دوست نداري دنبالت مياد تا آخر اوني كه دنبالشي تو چرا دائم نا پديده تو از اون روزي كه رفتي دل من ديوونه تر شد رنگ من كه هيچي زيبا رنگ آسمون پريده سرنوشت گريه نداره خودت اين و گفتي اما تو دل من نمي دونم چرا باز يه كم اميده تو من و گذاشتي رفتي اما مي خوام بنويسم چه قدر واسم عزيزه اونكه از من دل بريده
آره خدا دلگيرم ازت : اي خدا چرا عشقو آفريدي وقتي آخرش كسي به هم نميرسه وقتي آخرش جدايي هستش وقتي آخرش اگر طرف مقابلت بازيچت كنه ، تمامه عشق و علاقت تبديل ميشه به نفرت
با فراموشي و تنهايي، هم آغوشم مكن زندگاني مي كنم چون شعله با خود سوختن زنده ام با سوز و ساز خويش، خاموشم مكن مي تراود تا شراب بوسه از جام لبت از شراب تلخ تنهايي قدح نوشم مكن دودم و از شعله دارم دامني رنگين به بار اين شرر از من مگير از نو سيه پوشم مكن چون صبا در جستجوی خود به هر سويم مكش همچو گيسوي سياهت خانه بر دوشم مكن اين دل درد آشنا را در شرار غم بسوز هر چه مي خواهي بكن اما فراموشم مكن
خدايا گر تو درد عاشقي مي کشيدي تو هم زهر جدايي را به تلخي مي چشيدي تو هم چون من به مرگ آرزوها مي رسيدي پشيمون مي شدي از اين که عشق رو آفريدي
پنجره بسته نشونه رفتنه يك عاشقه
غروبه دلگير ،نشانه رفتنه دقايقه و .... سكوته دريا نشانه غرق شدنه يك قايقه
شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی
دست خودم نیست اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای به خدا بدان که این دست خودم نیست! اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست! دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم. دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم! به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم! دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی
|
About
و کدامینتان استقامتی چون ... تا بشنود آنگاه که سنگه صبور عاجز ماند نشانم دهید آن کس که سیل اشک مرا دیدن باشد جایی که گونه هایم رفیق نیمه راه سفرم من نخواستم سروی باشم بلند و آزاد یا که تاکی پر حاصل من به برگی زرد در پاییز قانع ام اگر در زیر پای عابری له شوم Archivesآذر 1390آبان 1390 AuthorsنگارLinks
زندگی زیباست
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی
کاربران آنلاین:
بازدیدها :
فریدون - سلام مرجع کد آهنگ : ميهن کد |